شکوه


مي نويسم عشق را شايد دلم درگير اوست

شايد از هرچه نويسم در رثاي كار اوست
مي نويسم با قلم شايد قلم ياري كند
هرچه او بنوشت از دل دل خريداري كند
مي نويسم با دلم اين حسرت جانكاه را
اين دل پر حسرت و اين سينه اي از اه را
اين نفس اين ارزو اين غصه هاي بعد از اين
اين هواي عاشقي شايد شود كاري جز اين
در هواي عشق بودن كار نيست
عشق را در يك هوس پيدا كنيم پيكار نيست
باز هم من مي نويسم راز را
تا كنم پيدا دلي پر راز را
قصه ي من ساز مجنون ميزند
از هواي قصه بيرون ميزند
قصه ي من بي هواي يار نيست
زندگي بي حسرت ديدار نيست
ليلي اين قصه از مجنون ره صد ساله خواست
زندگي را در نگاه اين دل اواره خواست
من نمي دانم چه گويم در جواب ليلي ام
او نمي پرسد اخر خود كي هست و من كيم؟
اخر از احوال قلبم كي خبر دارد خدا ؟
تو حساب خويش از ما فرمودي جدا ؟
من پي فرمان تو اينجا به تسليم امدم
از پي پرسشم انجا به تعظيم امدم
من بدين جا از شكايت امدم
از پي لطف و كرامت امدم
امدم دل در دل ياري دهم
اشك هايم را دلداري دهم
مي نويسم قصه ام شايد خدا ياري دهد
از دل بي تاب من حكم به پيكاري دهد
قصه ام از يك الف اغاز شد
با صداي عشق رازم باز شد
از هواي عشق ديگر خسته ام
دل به لطف حضرت حق بسته ام
دل گرفتار غم ديدار شد
باز هم عشق در صف پيكار شد
دل كجا و عشق و عشق بازي كجا
يارب اين دل را رها تو رها
 
 

آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: